2

حلیمه سعیدی را با فیلم های رضا عطاران می شناسیم. حلیمه سعیدی که به خاله قزی معروف شده است ساعتی پیش در گذشت. حلیمه سعیدی مادر شهید «رضا لشکری» است. حلیمه سعیدی به بیماری سرطان دچار بوده است و متاسفانه باخبر شدیم این بازیگر دوست داشتنی از دنیا رفته است. خانم سعیدی در مصاحبه ای گفته است: من آقا را از همه بیشتر دوست دارم، جزییات بیشتر در ویدیو موجود است.

1

جلال لشکری فرزند این بازیگر که نمی‌توانست به راحتی صحبت کند به بیماری سرطان وی اشاره و درگذشت این بازیگر را تایید کرد.

اولین حضور سعیدی در جلوی دوربین در فیلم دکتر قریب در نقش مادر علی بوده‌ است و برای نخستین بار رضا عطاران بازیگر و کارگردان ایرانی به او پیشنهاد بازی داد و پس از گرفتن تست در برابر دوربین، مشغول به بازی شد. از معروف‌ترین کار او مجموعه خوش نشین‌ها است.سعیدی در سریال‌های «متهم گریخت»، «ترش و شیرین»، «خوش نشین ها» و… به ایفای نقش پرداخته است.

2

بیوگرافی خاله قزی (حلیمه سعیدی)

نام:حلیمه نام خانواگی:سعیدی

تولد:1315

محل تولد :قزوین

پیشه:بازیگر

حلیمه سعیدی (متولد 1315 در ضیاآباد قزوین) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. وی بیشتر در آثار طنز تلویزیونی حضور داشته است.برای نخستین بار رضا عطاران بازیگر و کارگردان ایرانی به او پیشنهاد بازی داد و پس از گرفتن تست در برابر دوربین، مشغول به بازی شد.«حلیمه سعیدی» مادر شهید «رضا لشکری» هستم. سال 1313در شهر «ضیاءآباد» قزوین به دنیا آمدم. این شهر 9 فرسخ بعد از شهر «قزوین «کنار تاکستان قرار گرفته.

شهادت پسر حلیمه سعیدی

رضا سال 1346 به دنیا آمد به همین دلیل در دوران انقلاب 11 ساله بود و نمی توانست در مبارزات شرکت کند. وقتی جنگ شروع شد چون سنش برای جبهه رفتن هم کم بود شناسنامه اش را دست‎کاری کرد.حلیمه سعیدی در مورد شهادت فرزندش 17 ساله اش رضا لشگری گفت:قبل از اعزام به جبهه در همین شهر خودمان به اتوکشی و خیاطی مشغول بود. زمانی که به جبهه اعزام شد در گروه تخریب چی قرار داشت و مین خنثی می کرد. وی در خصوص چگونگی شهادت پسرش گفت:آخرین باری که به خانه آمده بود به صورت یک وری نشسته بود و به پشتی لم داده بود و به نوار شهید صدوقی گوش می داد. من و پدرش قرار بود هفته آینده به مکه برویم. من به سمت رضا رفتم تا کاغذ سفرمان را به او نشان دهم. به رضا گفتم که من و پدرت قصد داریم به مکه برویم و تا وقتی که از مکه برگردیم تو در خانه بمان. بعد از بازگشت ما از مکه، من از رفتن تو به جبهه جلوگیری نمی کنم و تو می توانی بار دیگر به جبهه بروی.وی در ادامه افزود:رضا در پاسخ به من گفت بذار من بروم شهید شوم و بعد شما به مکه بروید. در حال همین صحبت ها بودیم که جلال برادر دیگرش وارد شد و گفت امام در جبهه تنهاست و رضا تو اینجا نشسته ای. کردستان شلوغه و تو باید هر چه زود تر به جبهه بروی. رضا هم خیلی زود آماده شد و به سمت جببه راه افتاد. رضا رفت و یک هفته دیگر خبر شهادت وی را برای من آوردند. حلیمه سعیدی در مورد چگونگی اطلاع خانواده از خبر شهادت وی گفت:در طول یک هفته ای که رضا رفته بود من بشدت نگران بودم و در تمام این مدت منتظر بودم تا کسی خبری برای من بیاورد تا اینکه یکی در خانه ما را زد و گفت رضا ترکش خورده. من گفتم رضا ترکش نخورده بلکه شهید شده. آن فرد با شنیدن حرف من به گریه افتاد و خبر شهادت رضا را تصدیق کرد و شروع کرد به گریه کردن. من به او گفتم که گریه نکند زیرا حضرت زینب (س) گفت «شب ها گریه کنم و روز ها بخندم مبادا دشمنان بر ما بخندند».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *